کد مطلب:164525 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:178

در ذکر مصیبت آن حضرت از کلام سبحانی و آیات فرقانی
پس ذكر می كنیم بعضی از آیات مأوله كه از اخبار معتبره ی ائمه ی اخیار، تأویل به


مصیبت و احوال حضرت سیدالشهداء گردیده. و در این مقام بعضی از آن آیات را ذكر می نمائیم:

آیه ی اولی، قوله تعالی:

(الم تر الی الذین قیل لهم كفوا ایدیكم و اقیموا الصلوة.. فلما كتب علیهم القتال... قالوا ربنا لم كتبت علینا القتال لو لا أخرتنا الی اجل قریب) [1] .

آیا ندیدی به سوی آنان كه گفته شد به ایشان كه دست از قتال بازدارید و برپا دارید نماز را. پس چون نوشته شد بر ایشان و فرض شد قتال، گفتند ای پروردگار ما! برای چه فرض كردی بر ما قتال و جنگ را؟ چه می شد كه مؤخر می داشتی ما را تا مدت نزدیك؟

در تفسیر عیاشی به اسناد خود از حضرت صادق - علیه السلام - روایت نمود كه در تفسیر این آیه:

بازداشتن دست از قتال با حضرت امام حسن است و فرض قتال با حضرت امام حسین است و اجل قریب خروج حضرت قائم - علیه السلام - است، پس به درستی كه با او است نصر و ظفر [2] .

آیه ی دوم:

(و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه كان منصورا) [3] .

و آنكه مظلوم كشته شد پس به تحقیق گردانیدیم برای ولی او سلطنتی. پس باید اسراف نكند آن ولی در كشتن. به درستی كه او یاری كرده شده است.


بنا بر روایت عیاشی از حضرت صادق - علیه السلام:

مراد از «مظلوم» حسین است، و ما ائمه، اولیاء او می باشیم. و چون قائم از ما قیام نماید، خونخواهی حسین می كند به حدی كه گفته می شود كه اسراف در قتل كرده است. و فرمود كه مقتول حسین است و ولی او قائم است و اسراف در قتل آن است كه غیر قاتلش را بكشد. به درستی كه او یاری گردیده شده است. پس به درستی كه شأن چنین است، نمی رود از دنیا تا یاری شود به مردی از آل رسول الله كه زمین را پر از عدل كند، چناكه پر شده است از ظلم و ستم [4] .

و بنا بر روایت كافی از حضرت صادق - علیه السلام - اینكه:

اگر بكشد اهل زمین را به حسین، نخواهد اسراف بود [5] .

و از این روایت چنان برمی آید كه «فلا یسرف» نفی است نه نهی. و نفی خواندن، منسوب به قرائت اهل بیت است. و باید دانست كه این تأویل به مقتضای قاعده ی كلیه در تأویل است - كه ما آن را در مجلد اول از «توشیح التفسیر» بیان كردیم - و حاصل این قاعده ی شریفه كه آن را از استقراء و تتبع اخبار خاصه در تأویل آیات مخصوصه استنباط نموده ایم، آن است كه: مطلقات الفاظ قرانیه در مقام تأویل انصراف به افراد كامله دارد. پس لفظ «مظلوما» نكرده در سیاق نفی است، و مطلق است؛ پس انصراف دارد به فرد كامل از مظلوم بودن؛ كه آن حضرت سیدالشهداء - علیه السلام - است، چنانكه در آیه ی امانت [6] ، بنا بر تفسیر، به خلافت،مراد از «انسان»، كامل در شقاوت است كه اول باشد و «ظلوم» هم عبارت از او است، بنا بر اینكه به معنی فاعل باشد. و


اگر مراد شهادت باشد، پس «ظلوم» به معنی مفعول است، كه عبارت از سیدالشهداء باشد. مجملا مطلقات در مقام تأویل انصراف به افراد كامله در سعادت و یا كامله در شقاوت دارد.

آیه ی سوم؛ قوله تعالی:

(و الفجر - و لیال عشر - و الشفع و الوتر) [7] .

سوگند به صبح و ده شب (كه دهه ی اولی از ماه ذی الحجة باشد) و شفع (كه نماز شفع باشد) و وتر (كه نماز وتر باشد).

این تنزیل آیه است. و از بعضی از اخبار برمی آید كه این سوره، سوره ی حسین است. و اما تأویل آن كما فی الصافی عن الائمة - علیهم السلام:

مراد از «وتر» جناب ختمی مآب است كه در مرتبه ی طاق، و هیچ ممكنی را از آن مرتبه نمی رسد. و مراد از «شفع» علی و فاطمه باشند كه جفت یكدیگر بودند. و مراد از «لیالی عشر» ده امامند كه حسن مجتبی و نه امام از اولاد حسین، كه ایشان مانند شب از خوف اعداء در زوایا پنهان بودند. [8] .

و مراد از «فجر» حضرت سیدالشهداء است كه مانند صبح صادق از مشرق حجاز طالع شد و به درجه ی شهادت رسید [9] .


آیه ی چهارم؛ و قوله تعالی:

(یا ایتها النفس المطمئنة - ارجعی الی ربك راضیة مرضیة - فادخلی فی عبادی - و ادخلی جنتی) [10] .

از حضرت صادق - علیه السلام -، بنا بر روایت بحار، روایت است كه آن جناب فرموده است كه:

نفس مطمئنه حضرت امام حسین است و این سوره ی فجر، سوره ی حسین است. [11] .

آیه ی پنجم؛ قوله تعالی:

(فنظر نظرة فی النجوم - فقال انی سقیم) [12] .

بنا بر روایت كافی از حضرت صادق - علیه السلام - اینكه:

حضرت ابراهیم به حساب نجوم دید كه آنچه را كه بر حسین وارد می شود. پس گفت كه من بیمارم برای آنچه بر حسین وارد می آید. [13] .

آیه ی ششم، قوله تعالی:

(و اذا الموؤدة سئلت - بأی ذنب قتلت) [14] .

در زمانی كه از زنده در گور گذاشته شده سؤال شود كه به چه گناه كشته شد.

بنا بر روایت بحار از حضرت صادق - علیه السلام - این آیه درباره ی حسین نازل


شد. [15] . مؤلف گوید كه كسی را كه راه را بر او ببندند و آب و نان او را قطع كنند مانند زنده در گور گذاشته شده است، چه كسی را كه زنده در گور گذارند، راه آب و نان را بر او می بندند. و حضرت حسین - علیه السلام - نیز چنین بود، كه اطراف آن جناب را گرفتند و راه آب و نان را بر او بستند تا شربت شهادت نوشید و این فرد كامل را زنده در گور گذاشتن است. پس به قاعده ی سابقه انطباق دارد.

آیه ی هفتم، قوله تعالی:

(و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته أمه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلثون شهرا حتی اذا بلغ أشده و بلغ أربعین سنة قال رب أوزعنی) الآیة. [16] .

در كتاب كامل الزیارة،از حضرت صادق - علیه السلام - روایت كرد كه حدیثی را كه حاصل آن به نحو اختصار این است كه:

جبرئیل به حضرت رسالت پیغام آورد كه خدای تعالی مژده می دهد را به مولودی برای فاطمه، پس امت تو بعد از تو او را می كشند. آن جناب فرمود كه مرا حاجتی به چنین مولود نیست. دوباره جبرئیل نازل شد كه حق تعالی می فرماید كه من در ذریه ی آن مولود امامت و ولایت و وصیت را قرار می دهم؛ پس پیغمبر راضی شد و به فاطمه پیغام فرستاد كه چنین مولودی برای تو خواهد شد. فاطمه جواب فرستاد كه مرا حاجتی به آن نیست. بار دیگر پیغمبر فرستاد به نزد او كه خدا ذریه ی او امامت و ولایت و وصیت خواهد قرار داد. پس فاطمه راضیه شد. پس با كراهت حمل برداشت و با كراهت زایید. و حمل و از شیر بازداشتن سی ماه كشید. و اگر «اصلح ذریتی»؛ هر آینه همه ذریه ی او ائمه


می شدند. لیكن «اصلح فی ذریتی» گفت. و حسین شیر فاطمه و غیر او از زنان دیگر را نخورد. و از ابهام [17] پیغمبر شیر نوشید. پس گوشت او از گوشت پیغمبر است. و هیچ مولودی شش ماهه زائیده نشد، مگر عیسی و حسین [18] .

و در «كافی»، كه معتبرترین كتب اخبار است، اخبار بسیار ذكر كرد كه:

حسین شیر هیچ زنی نخورده [19] .

آیه ی هشتم، قوله تعالی:

(و فدیناه بذبح عظیم) [20] .

در كتاب عیون اخبار الرضا، كه از تألیفات رئیس المحدثین، صدوق، است، به اسناد خود از حضرت امام رضا - علیه السلام- روایت كرده است حدیث را كه حاصل مضمون آن است كه: مراد از «ذبح عظیم» ذبح امام حسین است [21] و قریب به آن را صدوق در امالی و ثقة الاسلام شیخ كلینی در كتاب كافی روایت كرده است. و بر این خبر اشكالی وارد آورده اند. حاصل آن اشكال این است كه: اگر مراد از «ذبح عظیم» قتل امام حسین [علیه السلام] باشد، پس «مفدی عنه» كه اسماعیل است مرتبه ی آن بزرگتر از مرتبه ی «مفدی به» نخواهد بود، زیرا كه ائمه ی اخیار، از انبیاء اولی العزم افضل می باشند، اسماعیل كه اولوالعزم نیست. با اینكه ظاهر از فداء آن است كه «مفدی عنه» اشرف و افضل از «مفدی به» باشد.

و بعضی جواب گفته اند كه: حسین چون از اولاد اسماعیل بود، پس اگر اسماعیل


ذبح می شد، حسین و پدرانش و اجدادش هیچ یك به وجود نمی آمدند. پس شكی نیست كه این سلسله من حیث المجموع اجل از حسین و اشرف می باشند. پس ذبح اسماعیل، ذبح كل است از پیغمبر و علی و حسنین و فاطمه. و ذبح كل، اجل و اعظم از ذبح جزء است.

و علامه ی مجلسی فرموده است در كتاب بحار كه: این خبر دارای آن نیست كه اسماعیل فدا شد به حسین؛ بلكه صریح این خبر آن است كه جزع ابراهیم به قتل فرزندش اگر به وقوع می پیوست عوض داده شد به جزع آن جناب به ذبح حسین. و «فداء» بر معنی ظاهرش محمول نیست، بلكه مراد مطلق تعویض است. و جزع بر حسین اشراف و اجل و اعظم است، و ثواب آن بیشتر است. و حاصل این كه شهادت حسین امر مقرر مقدری بود، و برای رفع قتل از اسماعیل نبود تا اشكالی وارد شود. پس آیه بنابراین دو احتمال در آن می رود: اول اینكه: مضافی مقدر باشد: ای فدیناه بجزع مذبوح عظیم الشان. دوم این كه باء سببیه باشد؛ ای فدیناه به سبب مذبوح عظیم به آن جزع علیه، پس بر هر دو تقدیر لابد است از حذف مضافی و یا مجازی [22] .

آیه ی نهم؛ قوله تعالی:

(كهیعص) [23] .

در كتاب اكمال الدین،كه از تألیفات صدوق است، و همچنین در بحار، از سعد بن عبدالله روایت كرده اند از حضرت صاحب الامر - علیه السلام - روایتی را كه حاصل مضمون آن این است كه:

این حروف از اخبار به غیب است كه حضرت حق تعالی آن را به حضرت


زكریا تعلیم فرمود. كاف اشاره به كربلا است و هاء اشاره به هلاكت حسین و یآء اشاره به یزید باغی یاغی طاغی است، و عین اشاره [به] عطش حضرت امام حسین است، و صاد اشاره به صبر حضرت سیدالشهداء می باشد.

و روایت طولانی است به همین قدر اختصار گردید [24] .

آیه ی دهم؛ قوله تعالی:

(اذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر) [25] .

در كتاب كامل الزیاره كه از تألیفات شیخ بزرگوار ابوالقاسم جعفر بن قولویه است به اسناد خود از حضرت باقر - علیه السلام - روایت كرد كه آن حضرت فرمود كه:

مراد از الذین، علی و حسن و حسین است [26] .

آیه ی یازدهم؛ قوله تعالی:

(فلا عدوان الا علی الظالمین) [27] .

در تفسیر عیاشی به اسناد خود از حضرت صادق - علیه السلام - روایت نمود كه آن جناب فرمود كه:

ظالمان، اولاد كشندگان حسین می باشند [28] .

آیه ی دوازدهم؛ قوله تعالی:


(و جعلها كلمة باقیة فی عقبه) [29] .

«مفضل» از حضرت صادق -علیه السلام-روایت نمود كه آن جناب فرمود كه: كلمة باقیه، امامت است كه خدای تعالی آن را در ذریه ی حسین تا روز قیامت قرار داد [30] .

آیه ی سیزدهم؛ قوله تعالی:

(و من عاقب بمثل ما عوقب به ثم بغی علیه لینصرنه الله) [31] .

هر كه عقاب نمود به مثل آنچه عقاب شده بود به آن. پس از آن ستم گردیده شد بر او هر آینه یاری می كند خدا او را.

علی بن ابراهیم در تفسیرش فرمود كه:

آن كس، مراد پیغمبر است كه او را از مكه بیرون كردند و خواستند او را بكشند. پس عقاب كرد پیغمبر به مثل آنچه به او عقاب كرده بودند. پس در بدر مشركان را كشتند. پس از آن، ظلم گردیده شد بر پیغمبر به قتل حسین و آل پیغمبر. و خدا یاری می كند ایشان را به حضرت قائم - علیه السلام. [32] .

آیه ی چهاردهم؛ و قوله تعالی:

(و لا تقتلوا أنفسكم ان الله كان بكم رحیما) [33] . در تفسیر فرات، از حضرت باقر - علیه السلام - روایت شده است كه:


نكشید اهل بیت پیغمبر شما را. [34] .

و آیات وارده در این باب بسیار است چنانچه از كتاب صافی و بعضی از تألیفات این فقیر چون كتاب اسرار المصائب و تفسیر توشیح ظاهر می شود، لیكن به همین قدر اختصار شد.

لمؤلفه:



در شامگاه شد به افق چون مرا نظار

دیدم كه چرخ گشته چو زلف تتار تار



تاریك و تیره ابر سیه هر كناره [ای]

چهر سپهر و مهر گرفت از غبار بار



از ابرغم فرو شده شبنم به روی گل

گل چاك پیرهن زد و آمد هزار زار



بر ماه آه رفت و شد از آفتاب تاب

سیاره با سكون شد و بی اختیار یار



هر گه زرعد و برق فرو ریخت اخگری

زد اخگر ستم به دل از هر كنار نار



پرسیدم از خرد چه آشفته عالم است

شور نشور آمد و ناپایدار دار



گفتا كه نیست روز جزا و محرم است

از شبنم سرشك نمی بر عذار [35] آر



زاغ زغن [36] به گلشن ایمان مقام كرد

یك سر خلید [37] بر بدن افتخار خار



نشنیده ی خدیو [38] جهان شاه زین حسین

در كربلا نمود به جانان نثار ثار



ای شده دین پناه نواخان محمد است

در روز رستخیز كنش كامكار كار



الا لعنة الله علی القوم الظالمین.



[1] نساء 77:4.

[2] تفسير العياشي 258:1.

[3] اسراء 33:17.

[4] تفسير العياشي 290:2.

[5] الكافي 255:8.

[6] احزاب 72:33.

[7] فجر1:89-3.

[8] اين حديث در تفسير صافي موجود نمي باشند ولي در تأويل آلايات الباهره 792:2 حديثي از امام صادق - عليه السلام - آمده - است كه ليالي عشر از امام حسن مجتبي تا امام حسن عسكري - عليهم السلام - مي باشد و مراد از شفع، اميرالمؤمنين و فاطمه - عليهاالسلام - هستند و مراد از وتر خود خداوند مي باشد. و همچنين در حديثي ديگر شفع رسول الله - صلي الله عليه و آله - مي باشد.

[9] ثواب الاعمال : 150.

[10] فجر30:89 - 27.

[11] بحار الانوار 219:44.

[12] صافات 88:37 و 89.

[13] الكافي 465:1.

[14] تكوير8:81 و 9.

[15] بحار الانوار 220:44.

[16] الاحقاف 15:46.

[17] ابهام:انگشت بزرگ، شصت.

[18] كامل الزيارة : 56 و 57.

[19] الكافي 464:1 و 465.

[20] صافات 107:37.

[21] عيون اخبار الرضا عليه السلام 209:1.

[22] بحار الانوار 226:44 و 227.

[23] مريم 1:19.

[24] كمال الدين 461:2، بحارالانوار 223:44.

[25] حج 39:22.

[26] كامل الزيارة : 63.

[27] بقره 193:2.

[28] تفسير العياشي 86:1.

[29] زخرف 28:43.

[30] كمال الدين 417:2.

[31] حج 60:22.

[32] تفسير القمي 86:2.

[33] نساء 29:4.

[34] تفسير فرات الكوفي : 102.

[35] عذار: گلعذار، گلرو، خوش صورت.

[36] زغن: زاغ گوشت رباي، گنجشك سياه.

[37] خليد: فرو رفت.

[38] سلطان، شاه، آقا، سرور.